همش تقصیر بابک بود. خونه
ای که من توش بزرگ شدم توالت فرنگی نداشت. اما به اندازه اتاق های آپارتمان های
امروزی بزرگ بود و دل گشا. خونهء دانشجویی معروفِ گاندیِ بابک اما فرنگی داشت که
همیشه خدا هم خراب بود. برای سیفون باید دستت و میکردی داخل و کلی فرمول داشت. حتی
یادمه بیچاره بابک گاهی خودش دست به کار میشد و میومد و آثار ما را محو میکرد.
اما داستان. بابک یک
کتاب همیشه درتوالت داشت که موقع نشستن یا وان حمام مشغول خوندن باشه که فاز خوبی
داشت. این کتاب همیشه کمی خیس و چروک بود و سوژه من در خانه گاندی بود تا ببینم
بابک داره چی میخونه و نگاهی بهش بندازم. کتاب ها معمولا کوچیک و داستان کوتاه و
مناسب فضای روحانی آنجا.
کم کم که خونه ها
کوچیک شد و توالت فرنگی دار، این سوژه به من هم سرایت کرد. اوایل سعی کردم روزنامه
بخونم. زمان دانشجویی روزی چند تا روزنامه میخوندم که هنوز هم نگهشون داشتم. حتی
کیهان و رسالت هم میخوندم تا داستانِ اون طرف هم دستم باشه. خوبی روزنامه این بود
که همه جور مطلبی را میشد برای خوندن انتخاب کرد و با توجه به غذایی که خوردی و
وضعیت معده، مقاله یا صفحه مناسب را انتخاب میکردی و مشغول میشدی. اما مشکلش این
بود که بزرگ بود و ورق زدنش سخت و به راحتی خیس میشد و نمیشد کنترلش کرد.
بعد شروع کردم به مجله
خوندن. مجله ایران فردا یادش بخیر. اما هر روز که مجله واسه خوندن نبود و نمیشد
روی داشتن مجله جذاب، هر روز حساب کرد.
پس بالاخره راضی شدم
که بروم سراغ کتاب. فکر میکردم کتاب عزیز و محترمه و جاش اونجا نیست. اما چاره ای
نبود. یک سکانس در فیلم روزی روزگاری در آمریکا هست که بچه گی رابرت دنیرو یک کتاب
را به طنابی بسته و از پنجره میکشه بالا و وقتی میره دستشویی مشغول خوندنش میشه.
به طناب هم فکر کردم اما با توجه به هواکش امکان پذیر نبود. اگه کتابی در کتابخونه
من دیدید و کمی چروک و خیس شده بود بدانید که برای آن دوران است. حالا همخونه
بیچاره و مشکوک شدن خانواده به دستشویی و حمام بلند مدت بماند!
کم کم موبایل و لپ تاپ اومد. همه در جریان نیروی فوق جاذبه سوراخ دستشویی به گوشی تلفن همراه هستید. بعد از چندبار شانس آوردن، بی خیال گوشی شدم. لپ تاپ را هم امتحان کردم اما سنگین بود و خیس شدنش خطرناک.
کم کم موبایل و لپ تاپ اومد. همه در جریان نیروی فوق جاذبه سوراخ دستشویی به گوشی تلفن همراه هستید. بعد از چندبار شانس آوردن، بی خیال گوشی شدم. لپ تاپ را هم امتحان کردم اما سنگین بود و خیس شدنش خطرناک.
تکنولوژی و قرن بیست
و یکم، مشکل را حل کرد و رستگار شدم. وای فای و آیپاد. موزیک و توئیتر و اینستاگرام و وب
گردی. بهترین حالتش هم اینه که وبلاگ خرس به روز شده باشه.
دل پذیر و دل انگیز و دل گشاست.
بابک مچکریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر